قطرات آب یخ، 

همانند مشتی شیشهِ خرد شده، بر سر و شانه م فرو می ریخت.

درد می گرفت، 

آرام می گرفتم.

خیلی عمیق نفس می کشیدم. یادم هست. 

برای این که هوشیار بمانم، 

برای این که برپا بمانم، 

برای این که 'زنده' بمانم. 

پاره ای از خاطرات آسیب دیده، 

به همراه سردی بی نهایت آب،

انتهای کرختی و بی اهمیتی من. 

چه می کرد آبان! 

چه می کرد. 

 


از همه جا بی خبر بودم، زل زده بودم به ماشینا که داداشم دونه دونه جا می ذاشت و هردفعه م کلی غر به جون می . یهویی توی ماشین بحث بالا گرفت که شرایط برای بچه دار شدن خوب نیست، سنمون داره میره بالا و اگه بچه دار نشیم دیگه نمیشه و این حرفا.
داداشم حواسش نبود انگار، یهویی پرسید بابا و مامان من چندسالشون بود مریم به دنیا اومد؟ 
سکوت مطلق شد، دیگه نه کسی مسخره بازی درمیاورد، نه بحث می کرد و نه هیچ چیز دیگه ای.
پریا آروم گفت خب حالا نمیخواستن پیش اومده دیگه.بغل دستیمم حواسش نبود، گفت خب وقتی نمی خوای جریانش یه چیز دیگه ست.
داداشم هیچی نمی گفت.
منم حواسم نبود انگار. بی اراده گفتم که نه مامان من میخواست و نمی تونست و فلان، انگار تزریق کرده باشن به مغزم که جایی برای حقیقت نمونه.
بغل دستیم چه حواسش بود چه نبود، زد زیر خنده، 
بنده خدا فکر کرد دارم شوخی می کنم، 
گفت آخی،کاش دهنش باز می شد می کشیدم به فحش،
ولی گفت آخی.
چرا گفت آخی؟ چیز بزرگی که نیست. پیش اومده دیگه، راست میگه. آخه بچه ها بین خودشون یه شوخی داشتن که می گفتن سر نخواستنت دعواست! 
شما دعوا نکنید، شما نخواستید، خداهم نمی خواست ولی خب انگار از دست همه دررفت.
نافمون و که بریدن، روش مهر زدن گفتن این و نخواستنا، این و نمی خوان. این و دوست ندارن این توی این بگیرنگیر اضافیه.
اشکالی نداره، به چشم خوب بهش نگاه کنید، شما نمی تونید اونی و که می خواید انتخاب کنید اگه نتونید از اونی که نمی خواینش تشخیصش بدید، 
منم اگه با این برچسب به دنیا اومدم ، با همینم می میرم.
چون وقتی همخونت نخواست، تو تقدیرت از اول توی دنیا بیخود و نطلبیده بوده


تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مخترعان رحمان و پیمان حسنی زاده زاهدان چت.ساحل چت.ساحل گپ بوم گردی آنلاین saeidshaker نمکدون وبلاگ استیم بویلر ارائه مقالات حرفه ای درباره بخار CNC آموزش بهترین مودم های ADSL و VDSL meci shop فعلا هیچی