قطرات آب یخ، 

همانند مشتی شیشهِ خرد شده، بر سر و شانه م فرو می ریخت.

درد می گرفت، 

آرام می گرفتم.

خیلی عمیق نفس می کشیدم. یادم هست. 

برای این که هوشیار بمانم، 

برای این که برپا بمانم، 

برای این که 'زنده' بمانم. 

پاره ای از خاطرات آسیب دیده، 

به همراه سردی بی نهایت آب،

انتهای کرختی و بی اهمیتی من. 

چه می کرد آبان! 

چه می کرد. 

 

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گاوچران گل های خانگی کرج هوم از ما بپرسید کمپانی طراحی سایت سایت ملو || دانلود آهنگهای جدید ☆دنیای پونی و تیتان ها☆ آپشن خودرو | دنیای آپشن